در کتاب حاضر جایگاه و منزلت حضرت معصومه(سلام الله علیها) از زبان اهل بیت و چگونگی ولادت وشهادت ایشان ،القاب و فضیلت زیارت ایشان آمده است.
از ولادت تا رحلت؛ نام مقدس ایشان فاطمه کبری. لقب شریف؛معصومه (سلام الله علیها).
پدر بزرگوار موسی بن جعفر(ع). مادر گرامی؛نجمه خاتون
ولادت با سعادت ایشان در مدینه منوره در 10ربیع الثانی 201ه.ق(17 روز پس از ورود به قم ) رحلت با شهادت جانگداز .
محل دفن : قم
از القاب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می توان به معصومه کریمه ی اهل بیت محدثه آل طه اشاره کرد . انتخاب لقب حضرت معصومه از امام رضا (ع) میباشد که فرمود : مَن زارَ المَعصومةَ بِقُم کَمَن زارَنی. هرکس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است .
از فضایل دیگر زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها)می توان اشاره کرد که امام رضا (ع) فرمود : هرکس اورا زیارت کند بهشت ازان اوست.
پس حضرت در چه جایگاهی قرار دارد؟؟؟؟؟؟
(حدیپی از امام صادق(ع) وجود دارد که فرموده اند؛آگاه باشید که خدا حرمی دارد وآن مکه است /پیامبر خدا حرمی دارد و آن مدینه است/امیرمومنان حرمی دارد و آن کوفه است/ آگاه باشید که حرم من و فرزندان بعد از من قم است)......
"شیخ صدوق روایت کرده است از معلی بن خنیس که گفت: شبی حضرت صادق(ع) از خانه بیرون آمدند به قصد ظله بنی ساعده(یعنی سایبان بنی ساعده که در گرمای روز در آن جا جمع می شدند و شب، فقرا و غربا در آنجا می خوابیدند)در آن شب باران می بارید، من نیز(معلی بن خنیس) در پی آن حضرت بیرون رفتم که ناگاه چیزی ازدست آن حضرت بر زمین افتاد. آن جناب گفتند:"بسم الله، اللهم رَدّه علینا"(خداوندا آنچه را افتاد به من برگردان) پس من نزدیک رفتم و سلام کردم.
حضرت فرمودند:معلی
گفتم:لبیک فدای تو شوم.
فرمودند:دست بمال به زمین و هرچه به دست بیاید جمع کن و به من بده.
دست بر زمین مالیدم دیدم نان است که بر زمین ریخته شده است.پس جمع می کردم و به حضرت می دادم که ناگاه انبانی(کیسه) از نان یافتم پس عرض کردم:فدای تو شو بگذار من این انبان را به دوش کشم و بیاورم.
حضرت فرمودند:نه. بلکه من اولی هستم به برداشتن آن ولکن تو را رخصت می دهم که همراه من بیایی.
پس با آن حضرت پیاپی تا به ظله بنی ساعده رسیدیم و در آنجا گروهی از فقیران که در خواب بودند را دیدم.حضرت یک قرص یا دو قرص نان در زیر جامه آنها می نهاد تا به آخرین نفر از آنها رسید و نان او را نیز در زیر رخت او گذاشت و برگشتیم.من گفتم:فدای تو شوم، این گروه حق را می شناسند؟یعنی از شیعیانند؟ حضرت فرمودند: اگر می شناختند با آنها از خورش نیز مساوات می کردم و نمکی نیز بر نانشان اضافه می کردم(مساوات می کردیم به ایشان به نمک یعنی:در هرچه داشتیم، حتی نمک، ایشان را شریک می کردیم."
منبع: منتهی الامال ص 158 تا 159
این مطلب نشان دهنده مهربانی و بخشندگی و توجه امام(ع) را حتی به غیر شیعیان در امور مختلف نشان می دهند.حال اگر کمی با خود فکر کنیم با این سوال روبرو می شویم که امامان بزرگوار که حتی با غیر شیعیان اینچنان رئوف و مهربان هستند، با شیعیان و پیروان واقعی خود چقدر مهربان و رئوف هستند و چقدر به شیعیان خود توجه دارند؟
پس عقل حکم می کند که ارتباطمان را با چنین بزرگوارانی بیشتر نماییم و در تمام لحظات از ایشان درخواست و یاری بخواهیم.
شیخ مفید در ارشاد فرموده که روایت شده در خلافت عمر دو زن برسر طفلی نزاع داشتند و هر کدام آن طفل را ادعا می کردند. حکم این موضوع بر عمر مشکل شد. ناچار به امیرالمومنین (ع)پناهنده گردید. آن حضرت آن دو زن را احضار فرمود. چندان که آن دو را پند و اندرز نمود مفید واقع نشد.
امیرالمومنین (ع) فرمودند : پس حال که چنین است اره ای برای من بیاورید. عمر گفت اره برای چیست؟ امام فرمود : این طفل را دو حصه کنم ، یک حصه به این زن بدهم و یک حصه به آن زن. یکی از آن دو زن چون این مطلب را بشنید ، گفت : الله الله یا اباالحسن! اگر ناچار طفل را می خواهی دو قسمت کنی من نصف خود را به آن زن بخشیدم. طفل را دو قسمت نکن. و آن زن دیگر ساکت بماند. حضرت فرمود : الله اکبر این طفل پسر تو است چرا که اگر پسر او بود به حال این طفل دقت می کرد ، چناچه تو دقت کردی .
پس آن زن دیگر اقرار کرد که طفل ازآن مصاحب من است . این وقت عمر از این قضاوت و داوری بسیار مسرور گردید و دعای خیر در حق آن حضرت نمود. زیرا که آن حضرت او را فرج بخشید و در مناقب بعد از نقل خبر فرموده این حکم سلیمان بن داود بود در حال صغر و کودکی