متاسفانه بنا به دلایلی،وبلاگ farda1 مدت زیادی به روز نشده و مطالب جدیدی در وبلاگ قرار نداده ایم و از این بابت از شما معذرت خواهی می کنیم.
از شما بابت بازدید و نظر های سازنده ای که در طی این مدت برای ما فرستاده اید و نقاط قوت و ضعف ما را خاطر نشان شدید از صمیم قلب تشکر می کنیم و خوشحال هستیم که با وجود مشکلات و به روز نشدن وبلاگ، همچنان همراه ما بودید.
خوشبختانه و به یاری خدا و حضرت صاحب الزمان(عج) تصمیم به بارگذاری مطالب جدید و متنوع تر گرفته شد.به همین خاطر به یاری خداوند در روزهای آینده شاهد مطالب جدید و پیوسته و متنوع تری خواهید بود.از این رو شما عزیزان مانند دفعات گذشته می توانید با ارسال نظر و طرح پیشنهاد ، ما را در هرچه بهتر ارایه کردن مطلب به شما عزیزان یاری کنید.
شما می توانید نظرات و پیشنهادات خود را از طریق "نظرات، پیغام خصوصی و یا ایمیل"برای ما ارسال کنید.
همچنین با عضویت در بخش خبرنامه وبلاگ، می توانید از آخرین مطالب موجود در وبلاگ مطلع شوید.
برای دسترسی به مطلب گذشته وبلاگ که در ابتدای فعالیت گروه "فردا" قرار داده شد، می توانید به "بخش بایگانی وبلاگ" مراجعه نمایید.
بی صبرانه منتظر نظرات سازنده ی شما هستیم.
یادتان باشد که نظرهای شما و عنایات حضرت مهدی(عج) که در این مدت بر ما عرضه داشتند، باعث دلگرمی و نیرویی مضاعف می شود که مطالب را بهتر به شما عرضه کنیم.
امام علی النقی (ع) در نیمه ی ذیحجه ی سال 212 هجری در حوالی مدینه در محلی به نام حریا به دنیا آمدند.مادر ایشان سمانه مغربیه است.معروف به سیده. وزنی بود که پیوسته روزه داشت و در زهد و تقوا کم نظیر بود.
اسم ایشان امام علی،کنیه ایشان ابوالحسن و مشهور ترین القاب ایشان نقی، هادی،نجیب،مرتضی،ناصح،امین،موتمن، طبیب، متوکل، عالم و فقیه است.
آن حضرت و فرزندانشان امام حسن(ع) در سامره، در محله ای به نام عسگر اقامت داشتند.و از همین رو لقب هر دو حضرت عسگری است.
نشر و نمای امام هادی(ع) در مدینه بود و فقط هشت سال از عمرشان می گذشت که پدرش حضرت جواد (ع) راشهید و امامت به آن حضرت منتقل شد.امام پیوسته در مدینه بودند تا این که به دلیل ایجاد سوء ظن توسط دشمنان نزد خلیفه (متوکل)،او حضرت را به سامرا فرا خواند و یحیی بن هرنمه را مامور انقال محرمانه آن حضرت قرار داد.اذیت و آزاری که از متوکل به حضرت هادی (ع) و شیعیان و دوستان ایشان رسید، زیاد از حد است،چرا که متوکل از بنی عباس بهکافرترین خلیفه شهرت دارد.
شهادت آن امام را سوم رجب سال 254 هجری و سن ایشان را در هنگام وفات چهل و دوسال دانسته اند.در زمان شهادت پدر، هشت سال و پنج ماه داشت و مدت امامت ایشان سی و سه سال بود.در دوران حیات خلافت مامون،معتصم،وائق، متوکل، منقصر، مستعین و معتز را درک کرد و در دوره ی معتز بود که آن حضرت را زهر دادند و شهید کردند.
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ فرمود در زمان حضرت موسی، مردی از بنی اسرائیل به قتل می رسد و در پی آن خداوند خطاب به بنى اسرائيل ميفرمايد.....
هنگامی که امام رضا(ع) به اجبار مامون خواستند که از مدینه به مرو-پایتخت حکومت مامون-برود،در مسیر حرکت خود به نیشابور رسید.هزاران نفر از مردم به استقبال ایشان آمده بودند و گروه زیادی از آنان،قلم هایشان را آماده کرده بودند تا هرچه امام می فرمایند،بنویسند و برای خود و آیندگان نگه دارند.وقتی امام در جمع مردم قرار گرفتتند،آنها به ایشان اصرار کردند که برایشان سخن بگوید.امام به آنان فرمود:
من از پدرم امام کاظم(ع) ، شنیدم و ایشان از پدرش امام صادق (ع) و ایشان از پدرش امام باقر(ع) و ایشان از پدرش امام سجاد (ع) و ایشان از پدرش،امام حسین (ع) و ایشان از پدرش، امام علی (ع) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که فرمود،خداوند می فرماید:
{ کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.}
کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب الهی در امان است. (حدیث سلسلة الذهب(زنجیره طلا))
پس از اندکی درنگ امام فرمود:
{بشروطها و انا من شروطها.}
اما در صورتی که به شرطهای آن عمل شود، و من یکی از آن شرطها هستم.
مقصود امام(ع) این بود که توحید تنها یک لفظ و شعار نیست .بلکه باید در زندگی اجتماعی ظاهر شود. و تجلی و توحید در زندگی اجتماعی با ولایت امام که همان ولایت خداست میسر می شود.